همانطور که می دانید پدر و مادر نقش به سزایی در تربیت و پرورش فرزندان خود دارند. گاهی ممکن است تاثیر نقش پدر بر فرزندان نادیده گرفته شود و این طور به نظر برسد که این فقط مادران هستند که مسئول تربیت و پرورش کودکان هستند؛ اما این تصور کاملا غلط است، پدران تاثیر بسیاری زیادی در رشد فکری و تربیت فرزندان به خصوص فرزند پسرشان دارند.
خودشیفتگی پدر
پدر، اولین و مهم ترین الگوی هر پسر برای رشد نقش جنسیتی و یادگیری رفتارهای مردانه می باشد. یکی از عوامل تعیین کننده برای رشد پسران در هر زمینه ای، نحوه رفتار پدرش با او است. بنابراین اگر پدر از اصول مناسب رفتار با پسرش، آگاه نباشد می تواند آسیب های زیادی به او وارد کند که معمولا این آسیب ها به صورت اختلال های رفتاری بروز می کنند.
وجود اختلال های شخصیتی در پدر می تواند تاثیرات منفی بسیار زیادی بر فرزندان، به خصوص فرزند پسر وارد کند. یکی از بزرگ ترین آسیب ها را یک پدر با اختلال شخصیت خودشیفته می تواند بر فرزندش وارد کند.
تاثیرات منفی پدر خودشیفته
در این مقاله قصد داریم به بررسی تاثیرات منفی پدر خودشیفته بر پسرش بپردازیم.
عزت نفس پایین
از نظر فارسیدو پدران خودشیفته معمولا سعی می کنند همه کارها را خودشان انجام دهند، زیرا معتقدند هیچکس به خوبی آن ها از عهده آن بر نمی آید. گاهی اوقات نیز کارها و فعالیت های مربوط به پسرشان را در دست می گیرند و آن را مدیریت می کنند یا اگر پسرشان کاری را انجام داده است، به شدت از آن کار انتقاد می کنند.
اغلب خودشیفته ها، افرادی کمال گرا نیز هستند، در نتیجه کارهایی که پسرشان یا حتی دیگران انجام می دهند به اندازه کافی خوب نیست. حتی ممکن است یک پدر خودشیفته دستاوردهای کم خود را بسیار تحسین کند و آن ها را بزرگ جلوه دهد در عین حال دستاوردهای پسرش را نادیده گرفته و حتی آن ها را تحقیر کند.
در چنین شرایطی کاملا طبیعی است که فرزند این افراد هرگز متوجه نقاط قوت و نتایج مثبت عملکرد خود نشود، بنابراین تصور کند که از پس هیچ کاری بر نمی آید و هر اقدامی که انجام دهند، محکوم به شکست است.

خودمحور، مغرور و رقابتی
پدر خودشیفته، فردی است خودمحور، مغرور و رقابتی که احتمالا به شدت انتقادی و کنترل گر نیز می باشد. تایید گرفتن از یک پدر خودشیفته تقریبا ناممکن است؛ همچنین یک پدر خودشیفته فرزندش را به خاطر اشتباهات، شکست ها و محدودیت هایش سرزنش می کند و حتی ممکن است فرزندش را مورد آزار و اذیت قرار داده یا در بازیها با او رقابت کند، حتی وقتی پسر بچه ای کوچک است.
به خاطر این رفتارهای پدر، پسر همیشه در مورد عملکرد خود تردید دارد و از عدم اعتماد به نفس رنج می برد، در نتیجه همواره انتظار دارند که والدین با آن ها همراه باشند.
برقراری روابط عاطفی پرخطر
پسرانی که پدری خودشیفته داشته اند، هر زمان این پیام را از پدر خود دریافت کرده اند که کافی نیستند و انتظارات او را برآورده نمی کنند، این پیام ها باعث می شود که تصور کنند پدرشان دوستشان ندارد. این تفکر باعث می شود آن ها اساسا خود را لایق عشق و دوست داشتن ندانند، حتی اگر مادرشان به آن ها عشق بورزد، زیرا هر کودک به دریافت عشق از هر دو والد خود نیاز دارد.
اغلب این افراد همزمان با بزرگ شدن می آموزند که مستقل، خودکفا و مراقب باشند و از طرفی وابستگی و نیازهای عاطفی خود را بی ارزش بدانند، این اتفاق منجر به مشکلاتی در ایجاد ارتباط و برای آن ها میشود و ممکن است آن ها را به سمت ازدواج با افرادی خودشیفته، متجاوز، سرد، انتقادی یا از نظر عاطفی در دسترس سوق دهد.
نداشتن نظرات مستقل
پدر خودشیفته فردی است کنترل گر و مستبد که در هر شرایطی نظرات خود را به خانواده تحمیل می کند. او نسبت به نظرات دیگران بی توجه است و به پسرش اجازه تصمیم گیری در کوچکترین مسائل را نمی دهد و حتی برای زندگی، تحصیل، مسیر شغلی او نیز تصمیم گیری می کند.
بنابراین این پسر یک پدر خودشیفته نمیتوانند مستقل فکر کند، زیرا همیشه کسی بوده تا نظراتش را به او تحمیل کند. این افراد در بزرگسالی نیز به فردی تبدیل میشوند که دائم دیگران را تایید میکنند، اما نمیتوانند در هنگام نیاز، نظرات و ایده های خود را بیان کنند.
مشکلات رفتاری و اضطراب
رفتارهای پدر خودشیفته باعث ایجاد احساساتی مثل ناتوانی، درماندگی، ترس، تحقیر و خشم در پسر می شود. این احساسات ممکن است در بزرگسالی آن ها را به افرادی پرخاشگر، منفعل و یا منفعل- پرخاشگر تبدیل کند.
همچنین این افراد احساس ترس و نگرانی زیادی از انتقاد یا سرزنش دیگران دارند، حتی زمان هایی که این نگرانی بی دلیل و غیر قابل توجیه است، این نگرانی های مدام باعث ایجاد اضطراب در آن ها می شود.

تلاش مداوم برای راضی نگه داشتن دیگران
معمولا فرزندانِ پسر برای انجام هر کار و تصمیمی به دنبال تایید شدن از طرف پدر خود می باشد، تایید شدن از طرف پدر باعث افزایش اعتماد به نفس در آن ها می شود. آن ها سعی می کنند پدر خود را راضی نگه دارند، اما متاسفانه جلب رضایت پدر خودشیفته بسیار سخت است، بنابراین او باید برای راضی نگهداشتن پدرش تمام عمر تلاش کند. این رفتار می تواند به صورت عادت در او نهادینه شود، در نتیجه حتی در بزرگسالی نیز، به دنبال تایید شدن از طرف دیگران و راضی نگه داشتن آن ها باشند.
احساس گناه دائم
کودکان یک پدر خودشیفته، یاد گرفته اند که باید اول خواسته های پدرشان را در نظر بگیرند، بنابراین برای آن ها سخت است که در انجام کارها، اول خود و خواسته خود را در نظر بگیرند، در نتیجه مدام احساس بلاتکلیفی و گناه را تجربه می کنند و این احساسات می تواند حتی تا بزرگسالی ادامه یابد.
احساس گناه و بی ارزش دانستن خواسته های خود می تواند در بزرگسالی به محیط کار، خانه و روابط با دیگران کشانده شود و این افراد آماده باشند تا تقصیر هر اتفاقی را گردن بگیرند و به خاطر وجود احساس گناه غلط، قادر به دفاع از خود نیز نباشند.
خود سرزنشی مداوم
از آن جا که یک فرد خود شیفته بیش از حد درگیر خود و نگرانی هایش است، تقریبا همیشه از نظر احساسی نابینا و ناشنوا است، در نتیجه درد و رنج فرزند خود را درک نمی کنند.
کودکان به طور غریزی برای حفظ کانون خانواده و روابط خود با آن ها، هرگز والدین خود را سرزنش نمی کنند، در عوض تمام تقصیرها را گردن خود می اندازند، «اگر من پسر بهتری بودم…»، «اگر من در … بهتر بودم» و جملات سرزنش کننده ی مشابه که برای توجیه رفتار والدین، استفاده می کنند و آن را باور دارند.
در نتیجه پسر پدری خودشیفته (حتی اگر اکنون بالغ است) حاضر نیست قبول کند، مشکل از پدرش است و همواره برای توجیه نارضایتی ها و رفتارهای پدرس، خود را سرزنش می کند. این اتفاق می تواند حتی در بزرگسالی برای حفظ صلح در مواقع متفوات و در محیط های مختلف اتفاق بیافتد و آن ها همچنان خود را به خاطر چیزهایی که حتی تقصیر او نیست، سرزنش کنند.
نکات پایانی
همان طور که در بالا ذکر شد، بزرگ شدن توسط پدری خودشیفته از نظر عاطفی و روانی بسیار آزاردهنده است و اثرات ناتوان کننده و طولانی مدتی بر فرزندان به خصوص فرزند پسر به همراه دارد. پدر خودشیفته معمولا در نظر دیگران فردی جذاب به نظر می رسند زیرا این افراد تصویری از آن چیزی که می خواهند دیده شوند را به نمایش می گذارند و اغلب نیز در ارائه آن موفق عمل می کنند؛ این در حالی است که فرزندان این افراد پشت درهای بسته احساس خفگی می کنند و با تنهایی و درد دست و پنجه نرم می نمایند.
اگر شما فردی هستید که با یک پدر خود شیفته بزرگ شده اید، مطمئنا از آسیب ها و مشکلات روحی زیادی رنج می برید، اما نگران نباشید، شما می توانید با کمک گرفتن از یک روانشناس یا روانپزشک، این مشکلات را به حداقل برسانید و زندگی بهتری برای خودتان فراهم کنید.
و اگر همسر یک مرد خودشیفته هستید، وظیفه و مسئولیت مضاعفی خواهید داشت. بهترین راهکار این است که سعی کنید با همدلی و درک فرزندانتان، اثرات منفی رفتار همسر خودشیفته خود را کاهش دهید. عضویت در گروه ها و کمپین های روانشناسی و مشورت گرفتن از مشاور حرفه ای می تواند به شما در این مسیر کمک کند.